سايت تخصصي شهدا
السلام عليك يافاطمه الزهرا
شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 18:6 ::  نويسنده : مجتبي جباربيگي
سفری که با پسر شهیدم به حج رفتم

خبرگزاری فارس: همان توی فرودگاه ساکم را از دستم گرفت. گفت: «مادرجان! ماموریت دارم تا آخر سفر نوکریت رو بکنم.» پسرم توی همه‌ی سفرم به مکه با من بود.

خبرگزاری فارس: سفری که با پسر شهیدم به حج رفتم

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، بعضی از خاطرات امکان دارد که آنچنان وجه ثبات شده‌ای از نظر علمی نداشته باشد. اما اهل دل و آنانی که خود دل سوخته باشند می توانند این مطالب را خوب تحلیل کنند. خاطره‌ای که پیش روی شماست از مادر شهید مسعود ترابی نقل شده است که پیرامون سفر این مادر شهید برای ادای مناسک حج می‌باشد. حال که مادر این شهید(فاطمه حق شناس) رحمت حق را لبیک گفته و در میانمان نیست، بهتر دیدم با نزدیکی سالگرد شهید ترابی این خاطره را منتشر نماییم. 

 

شهید مسعود ترابی

همان توی فرودگاه ساکم را از دستم گرفت. گفت: «مادرجان! ماموریت دارم تا آخر سفر نوکریت رو بکنم.»

پسرم توی همه‌ی سفرم به مکه با من بود. توی اتوبوس، بغلم می‌نشست. کسی او را نمی‌دید؛ فقط من او را می‌دیدم. طواف را با هم دور خانه‌ی خدا انجام دادیم. خریدهایم را او انجام داد. هیچ‌وقت هم از آسانسور استفاده نکردم. اما زودتر از بقیه به اتاقم می‌رسیدم. زن‌های کاروان تعجب می‌کردند از این‌که من با این پا چه‌طور این همه پله را بالا و پایین می‌کنم. چه می‌دانستند که همراهم کیست. سفر که تمام شد و پایمان به ایران رسید، مسعودم آمد جلو و بغلم کرد. گفت: «مادرجان! ماموریت من تا همین‌جا بود. خدا به همراهت باشه.» خداحافظی کرد و دیگر ندیدمش.   

 

 

 

پیکر شهید مسعود ترابی

***

شهید مسعود ترابی(تاریخ تولد: 20/4/1343 ؛ تاریخ شهادت: 10/6/1365 ؛ محل شهادت: حاج عمران - عملیات کربلای دو) دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای  گل سفید شهرستان لنگرود گذراند. به ورزش کشتی علاقه داشت و همراه با دیگر کشتی‌گیران گل سفید به تمرین و مسابقه می‌پرداخت. روحیه جوانمردی و پهلوانی را یاد گرفت و در عمل هم نشان می‌داد. خاطراتی که درباره او نقل می‌شود، گواه این مدعاست.

توی جمع مذهبی‌های گل سفید بود و در پایگاه محل فعالیت‌های انقلابی را مجدانه پی می‌گرفت و انجام می‌داد.

 

 

شهید مسعود ترابی

رشته اتومکانیک را انتخاب کرد و به تحصیلش ادامه داد؛ اما جنگ شروع شد و جوان‌مردان را به میدان فراخواند. مسعود هم خود را به کردستان و مبارزه با ضدانقلاب رساند؛‌ اما چندی بعد به لشکر قدس در سنندج پیوست. عملیات کربلای دو در محور حاج عمران در پیش بود. ذکر و یاد خدا همیشه بر زبانش بود، در عین حال، خود را کوچکتر از آنی می‌پنداشت که در ردیف رزمندگان راه خدا باشد؛ اما خداوند بندگان مخلصش را بهتر از هر کسی می‌شناسد و او را انتخاب کرد؛‌با ترکش‌هایی که روانه‌اش شد و روح بزرگ مسعود در این عملیات آرام گرفت. پیکر پاکش بازنگشت تا هفت سال بعد که رفتند استخوان‌هایش را آوردند و کنار دیگر شهدای گل‌سفید به خاک سپردند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

گرحنجره هاي سابقون خاموش است خون جگر بسيجيان در جوش است تاهست بسيج و حضرت خامنه اي اي پير جماران علمت بر دوش است
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانلود مداحي و آدرس boriya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 201
بازدید کل : 171167
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1